۰۸ دی ۱۳۹۹ / ۱۳:۰۷:۳۹
۷۷۸
۵


بر گلستان ولایت تاختن، غنچه را با لاله پرپر ساختن، غنچه زیر خار و خس افتاده بود، باغبان هم از نفس افتاده بود، کاش از قلبم به قبرش راه داشت، کاش زهرا هم زیارتگاه داشت.

 

یا فاطمه (س) مرا ببخشا اگر صورتم نیلی نیست، پلک سالم دارم و بازو و پهلوی من بی درد است؛ ولیک چشمانم اگر بهر تو گریان نشود نامرد هستند.

عالم فدای چادر خاکی تو، عالم فدای ناله‌های شب و روز تو... و جان من فدای مهربانی تو که بی‌شک به من ناقابل هم خواهد رسید. مرا دریاب که بی مهر تو هیچ هستم. السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)..

مادر دوبخش است: «ما» و «در»... و قصه یتیمی «ما» از کنار «در» شروع شد

ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت  / زهرایی و خورشید غبار قدمت

کی گفته که تو حرم نداری بانو؟  / ای وسعت دلهای شکسته ، حَرَمت

فاطمه تازه ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد و هیچ وقت نیست که این اتّفاق، باز هم تازه نباشد! فاطمه حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»؛ نگاهی نو، به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛ مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بنی هاشم؛ بانوی شهادت...

پیش از فاطمه هیچ زنی را ندیده بودند، که پدر خویش را مادر باشد! پیش از فاطمه «شهادت» این همه، تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت. قبلاً، کلمه ای بود و بعد، معنا شد! «شهادت» در خانه فاطمه حیثیت پیدا کرد، بزرگ شد و انتشار یافت. و او، به روشنی این همه را می دانست. مادرانه، شهادت را بزرگ می کرد. آگاهانه شهادت را شیر می داد... از جغرافیای قتلگاه خبر داشت. کربلا را بر دامان می نشاند. برای عاشورا، لالایی می خواند. گیسوان «اسارت» را شانه می زد! حکایت چاه و محراب خون را می دانست. با این همه، اهل شکایت نبود. اگر هم می گفت، درد می گفت که درمان بشنود!....

نامت گل، نشانت گل آذین، یادت گلاب و غروبت گلگون! آن گلی که بهشت با عطر گلبرگ های آن از هوش می رود؛ گلی با هیجده گلبرگ بی مثال، با هیجده بهار لا یزال.

خوشا به حال هیجده بهاری که با تو شکفتند. هیجده تابستانی که به بار نشستند؛ هیجده خزانی که بر باد رفتند و هیجده زمستانی که کفن پوشیدند.... کوه ها حجم عقده های کبود توست و دریاها چکیده اشک های غریب تو. از آن روز که فدک به نام تو شد، فلک قافیه ای در خور یافت و از آن دم که آب مهریه تو شد، سفینه اهل بیت به جریان افتاد. بیت الاحزان تو، پیشگوی کربلا بود و گریه های دردناکت پیش درآمد نینوا.  

ای آیینه عصمت سبز، ای بوی بهشت بی نشان، ای اشک عرش بر کرانه کوثر، ای خاتون نور و ای تحفه آسمانی، ای پاره آفتاب شب در غربت خورشید، ای حوریه در زمین و انسیه در آسمان. ای ودیعة الرسول در مفتاح فردوس و پرتو رسالت و بوی خوش محمّدی. ای شکوفه عصمت که از زلال کوثر، لاله های زهرایی به کعبه عفاف اعطا کرده ای. ای کشتی پهلو گرفته که گلوبند عصمت را در راه فدک با یاس کبود به خانه آوردی.

 

 

 

 



چندرسانه‌ای :

Download Video: MP4




برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.