معرفی پنج کتاب از آثار آقای فرهاد حسن زاده
مشخصات
نام:
فرهاد
نام خانوادگی:
حسن زاده
فرهاد حسن زاده ، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستانهای کوتاه شروع کرد.
چغازنبیل
(مستند و داستان کودک و نوجوان)
◊ چاپ اول ۱۳۸۸
◊ انتشارات مدرسه
◊ ایران سرای زیبایی ها و شگفتی هاست. سرای مهربانی اندیشه ها، شادی ها و آرزوهاست. این کتاب یکی از کتاب های مجموعه ی سرای من ایران است و کوششی است برای معرفی آداب و رسوم، بناهای تاریخی و پدیده های طبیعی سرزمین ایران.
◊ این کتاب یک داستان کوتاه دارد که به نوعی راه مییابد به سرگذشت یکی از بناهای تاریخی کشورمان یعنی چغازنبیل. در ادامه هم به اطلاعاتی در باره شهر شوش و بنای چغازنبیل میرسیم.
…
گلستان سعدی
(بازآفرینی ۱۸ حکایت از سعدی)
◊ تصویرگر: نسیم خواجوی
◊ چاپ اول: ۱۳۹۱/ چاپ دوم ۹۶
◊ ناشر: سوره مهر
خواندن متون کهن برای کودکان و نوجوانان او را به ریشههای ملی و فرهنگیاش متصل خواهد کرد. اما خواندن این متون به مرور زمان برای بچهها سخت و کسالت بار میشود. در دنیا مرسوم است که متون کلاسیک را به زبانی ساده و شیرین بازنویسی یا بازآفرینی میکنند. در این کتاب نیز تلاش شده مغز و اصالت داستانها حفظ شود و قصهها با زبانی طنازانه و امروزی بازآفرینی شوند.
گلستان سعدی، هشتمین اثر از مجموعه خواندنی «قصههای شیرین ایرانی» است؛ منتها وقتی یکی ـ دو داستان این کتاب را با نوپردازی فرهاد حسنزاده میخوانیم، خیال برمان میدارد که نکند این قصهها را خود خود حسنزاده نوشته باشد و اسمش را گذاشته باشد گلستان سعدی! نویسنده در این کتاب، با انتخاب روایتی بسیار نو، طرح و فضایی تازه از داستانها و حکایتهای گلستان ارائه میدهد؛ گویی که تمام قصههای تمثیلی گلستان همین امروز واقع شده است.
موقعیتها به قدری نزدیک به ذهن هستند که وقتی زن و شوهری میخواهند خانهای بخرند و با یک همسایه فضول مواجه میشوند و در نهایت از خرید آن منصرف میشوند، اگر مرد قصه نگوید که این خانه با این همسایهاش 10 درهم فقط میارزد، آدم خیال میکند که داستان کاملاً امروزی است و معامله قرار بوده در سالی که در آن زندگی میکنیم، انجام شود. ورودی هر قصه به قدری شیرین است که انگار مخاطب دارد این داستان را از زبان یک نقال باتجربه و خوشبیان میشنود. «هرچه بود، گذشت و دیگر برنگشت» یا «بهتر است من چیزی نگویم و شما داستان را بخوانید» به شیرینی ورودی قصهها کمک کرده است.
بود و بود و بود. چی بود، چی نبود؟ مردی بود که از خسیسی لنگه نداشت. در بساط او پول بود؛ ولی اهل خرج کردن نبود. به خودش و خانواده اش سختی می داد؛ ولی حاضر نبود از پول هایش برای آن ها خرج کند. یک کاسه ماست می خرید و به زنش می گفت: «مواظب باش زود تمام نشود؛ این ماست برای یک ماه است. وقتی هم تمام شد، توی کاسه اش آب بزن و یک تُنگ دوغ درست کن که بچّه ها بخورند و هی نگویند بابایمان خسیس است و چیزی نمی دهد بخوریم.»…
این وبلاگ واگذار میشود
(رمان نوجوان)
◊ چاپ اول: ۱۳۹۲/ دوم ۱۳۹۴/ سوم ۱۳۹۶
◊ ناشر: افق
♣ درنا دختر نوجوانی است که دفتر خاطرات مردی را به شکل داستانی توی وبلاگش مینویسد. این مرد زال نام دارد و سی سال است انتظار میکشد تا کسی که دوستش دارد به شهر بازگردد. اما در این سی سال همه چیز عوض شده است. حتی عشق…
برگزیده چهاردهمین جشنواره شهید غنی پور در سال 1393
نامزد هفدهمین جشنواره کانون پرورشی فکری کودکان در سال 1393
نامزد سوین جایزه لاک پشت پرنده در سال 1393
♦ هویجبستنی
(مجموعه داستان نوجوان)
♦ چاپ اول: ۱۳۹۴ /دوم ۱۳۹۵/ سوم ۱۳۹۶/ چهارم ۱۳۹۷
♦ نشر افق
♣ اگر از خوراکیهای سرد و گرم و بیمزه دلزدهاید، میتوانید با داستانهای هویجبستنی کامتان را شیرین و دلتان را خنک کنید.
خیلیها معتقدند هویج برای چشم مفید است. شاید هویجهای پنهان در صفحههای این کتاب هم بینایی شما را تقویت کند تا دوروبرتان را بهتر ببینید و از کنار چاله چولههای روزگار بیتفاوت نگذرید.
جلوی در بیمارستان شلوغ بود. یعنی جای پارک پیدا نمیشد. به مامان گفتم: «برو جلوتر شاید گیرت بیاد.» رفت جلوتر شاید گیرش بیاید، اما نیامد. چون بشر به امید زنده است، باز هم رفتیم جلوتر. یک مرتبه از دیدن یک جای خالی خوشحال شدیم و دوتایی جیغ کشیدیم. انگار گنج فرعون را پیدا کرده بودیم. البته جایش فسقلی بود، ولی میشد پارک کرد. بهشرطی که من دستفرمان میدادم. روسریام را سفت گره زدم و پیاده شدم و با تمام وجودم فرمان دادم. «بیا بیا بیا… خوبه. برو برو برو… حالا بیا بیا بیا…»
آنقدر عقب و جلو کردیم که بین یک بنز و ماکسیما جایمان شد. اوف! چه عروسهایی! مامان در ماشین را که قفل میکرد، گفت: «اینقدر با حسرت به این ماشینهای تودلبرو نیگا نکن. چشمات چپ میشهها.»
♦ زیبا صدایم کن
(رمان نوجوانان)
♦ چاپ اول: ۱۳۹۴/ چاپ دوم ۱۳۹۵/چاپ هشتم۱۳۹۷
♦ ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
♦ داستان این کتاب درباره دختر ۱۵ سالهای به نام زیبا است که در آسایشگاه کودکان بیسرپرست زندگی میکند و پدرش به خاطر اختلالات روانی در تیمارستان بستری است و مادرش نیز با فرد دیگری ازدواج کرده است. تا اینکه در یک روز پاییزی پدرش زنگ میزند و از او میخواهد کمکش کند تا از تیمارستان فرار کند.
♣ برگزيده جشنواره كتاب كانون پرورش فكری سال ۱۳۹۵
♣ برگزيده شوراي كتاب كودك ۱۳۹۵
♣ دریافت دیپلم افتخار دفتر بين المللی كتاب برای نسل جوان 2018
♣ نامزد كتاب سال ايران ۱۳۹۵
♣ نامزد كتاب سال لاكپشت پرنده ۱۳۹۵
♣ نامزد شوراي كتاب كودك براي فهرست كتاب براي كودكان با نيازهاي ويژه IBBY 2017
♣ قرار گرفتن در فهرست كتابهاي كلاغ سفيد كتابخانه بينالمللي مونيخ آلمان 2017
برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.