دلنوشته برای مسابقه دفاع مقدس


۱۵ مهر ۱۳۹۹ / ۱۳:۰۱:۳۹
۸۰۸
۶


متن زیر دلنوشته ای از نیکا وکیلیان

یکی بود یکی نبود، یک روز یک جنگ بزرگی شد.

یک روز عراق به ما حمله کرد، به ما بمب پرتاب می کرد و دست از اینکار بر نمی داشت.

و ما هم از کشورمون محافظت می کردیم و به عراق حمله می کردیم.

بعد این جنگ ادامه دار شد، عراق موشک پرتاب می کرد، تانک می آورد و ما باز از کشورمون محافظت می کردیم و حمله کردیم.

در این جنگ خیلی آدمهایی داشتیم که جونشون رو برای محافظت از کشور ایران دادند، مثل: (شهید بابایی- شهید باکری- شهید اردستانی- شهید شیرودی)

پدربزرگ من هم در جنگ حضور داشت و خاطرات زیادی درباره ی جنگ برایم تعریف می کند.

و در پایان امیدوارم هیچ جای جهان جنگی نباشد.





برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.